روزنوشت: سرت رو بالا بگیر
امروز شال و کلاهم جا موند توی اتاق و اگر برمیگشتم نیو حتما بیدار میشد و دنبالم گریه میکرد. بادهای توکیو هم سردتر از اونه که بشه ریسک کرد و سر صبحی غیرمسلح رفت بیرون. کمی این پا و آن پا کردم. به این نتیجه رسیدم که صحنه فشن توکیو به نفسی تازه نیاز داره. شال مریم رو از جالباسی پشت در برداشتم و پوشیدم. لبههاش یکم زیاد ریشه داره ولی خوبی غربت اینه که کسی ازت ایراد نمیگیره. یا مثلا میگی ما تو کشورمون همه از این شالها میپوشن! بماند که اینجا آنقدر در مد پیشرو هستند که هیچ چیز براشون عجیب نیست. البته واقعیت اینه که مطمئنم اگر ایران هم بودم این کار رو میکردم. آخه این قوانین رو چه قدرت بزرگ و مقدسی ساخته که ما باید بی جهت توش گیر کنیم و دست و پا بزنیم؟

خلاصه این که من میگم اگر به خودت اطمینان داری و کار خلاف اخلاق و قانون نکردی سرت رو بالا بگیر و از زندگیت لذت ببر. سعی هم نکن ریشهها رو توی کاپشنت قایم کنی چون لای زیپ گیر میکنه.
پیشنهاد بعدی:
