دیروز مریم داشت توی رستوران تلاش می‌کرد با چوب ها نودل بخورد. خب سختش بود. آخر هم بواسطه انگلیسی بلد بودن از پسرکی که سفارش می‌گرفت یک چنگال فلزی گرفت و در واقع تقلب کرد.

گفت اینها چطوری به بچه‌هایشان کار به این سختی را آموزش می‌دهند؟! جواب را امروز در فروشگاه وسایل کودکان گرفتیم: انواع چوب های غذاخوری آموزشی در سایز کوچک برای سنین مختلف. کوچکترین سایزها انگشتی دارد و چوبها با کش بهم وصل است تا انگشتان کودک به نگه داشتن آن عادت کند.

حفظ فرهنگ ملی بجز سخنرانی و شعار چیزهای دیگر هم نیاز دارد.

واقعیت این است که گرفتن چوب های غذاخوری برای کودکان ژاپنی هم سخت است و چند سال طول می کشد تا به آن عادت کنند. علت یاد گرفتن اصرار و پشتکار و تشویق (یا گاه تنبیه!) پدر و مادرهاست. بعدها که بزرگ می شوند در فشار جامعه برای یک رنگ بودن قرار می گیرند و دیگر این مسئله را می پذیرند. مسلما در این بحث هم نکات منفی هست و هم مثبت.

ژاپنی ها یک مثال دارند که می گوید:‌ میخی را که از چوب بیرون زده باید کوبید.

یعنی هر کس که در جامعه به چشم بیاید و خارج از عرف عمل کند باید مجازات کرد تا سر جای خود بنشیند.

بهر حال، دلیلی هست که در ایران ده ها هزار ساندویچی و فست فود و پیتزایی و سوخاری و نوتلابار و…. هست و گریه کودکان دوساله ما فقط با پیتزا آرام می‌شود اما اینجا اغلب رستورانها ژاپنی هستند و غذای غربی کم‌تر دیده می‌شود. علت هم مسلما این نیست که اینجا پنیر و خمیر پیتزا یا سوسیس قحط باشد!