مردان چه چیزهایی را باید از زنان بیاموزند؟


نکاتی که اینجا می خواهم بگویم مشاهدات خودم از روابط و رفتارهای زنانی است که در خانواده و اطرافم دیده‌ام. احتمالا می‌توانید حدس بزنید که همیشه حواسم به رفتار خانم‌ها است زیرا دوست دارم نکات قوت آنها را یاد بگیرم. یک دلیل ساده‌اش این است که یادگیری از زنها برایم راحت‌تر است چون حرف می زنند و خود را بروز می‌دهند. یادگیری از مردها سخت‌تر است اما امیدوارم به زودی بتوانیم بیشتر هم‌صحبت شویم!

هشدار: آیا این کار ساده ای است؟ قطعا خیر. ولی باید تلاش کنیم.

مهربان باشیم

خب کسی نگفته مردها مهربان نیستند. اغلب مردها مثل اغلب زن ها مهربانند. مردها سنگدل نیستند. نکته ای که از زنان می توانیم یاد بگیریم این است که مهربانی کردن را تمرین کنیم.

با خواندن این نکات تصاویر و صداهایی در ذهنتان می آید از فیلم های فارسی و فردین و… که مرد باید غرور داشته باشد و جدی باشد و… دستکم زنها مردها را اینطور می پسندند. پاسخ من؟ اولا ما اینجا داریم درباره روابط بین مردها حرف می زنیم. پس کلک ها و رفتارهایی که روی جذب کردن خانم ها کارگر می افتد ربطی به اینجا ندارد و قصد ما برقرار کردن رابطه ای صمیمی تر و واقعی تر است. ثانیا، پیشنهاد می کنم آن دوران را بریزید دور. شصت هفتاد سال از آن وقت گذشته و زن امروزی (اگر امروزی باشد) لزوما با آن ایدئالهای مرد قبل از انقلاب ارتباط برقرار نمی کند.

برگردیم به اصل مطلب.

مهربانی کنیم. متناسب با مخاطبمان. اگر ترس برتان می دارد که «من که همجنس خواه نیستم» باید بگویم که لازم نیست کادوی ولنتاین برای دوستان مذکرتان بخرید. کمی رفتار بی تفاوت، نیشخند و متلک و تمسخر همجنس هایمان را کنار بگذاریم. لااقل گاهی اوقات ببینیم جدای از مسخره بازی و شوخی یا ورق و عرق و منقل جوجه کباب چه حرفی با هم داریم!

اهمیت بدهیم

برای آدم های زندگیمان، برای دوستمان، برای خانواده، برای رابطه، برای شریک عشقمان،… بیشتر اهمیت قائل شویم.

«یعنی بفرمایید زن بشویم دیگر؟»

خیر. از آنها درس بگیریم.

نه، لازم نیست زن بشویم. اگر صفت هایی هست که زنانه محسوب می شود و صفت هایی که مردانه تلقی می شود در دنیای امروزی لازم است مردها و زنها کمی از لاک تعاریف سنتی و سفت و سخت خودشان بیرون بیایند و ببینند آن بیرون چه خبر است.

هیجان زده شویم و هیجانمان را نشان دهیم

برای اتفاقات مهم زندگی کمی ذوق کنیم. تاریخ ها را به خاطر بسپاریم یا برایش آلارم بگذاریم. به استقبال روزها و ساعت های مهم زندگیمان برویم. دنبال بهانه‌ای بگردیم برای تقدیر و ستایش از اتفاقات خوب و از داشته‌هایمان. تدارک ببینیم. لباس خوب بپوشیم. هدیه بدهیم. یادگاری بدهیم. یک پیام دوستانه به زبان خودمان بنویسیم.

لازم نیست با زنان سر و کار داشته باشید تا بدانید چقدر روی تاریخ ها و اتفاقات و مراسم و …. حساس هستند. شورش را در می آورند، نه؟ خب از نظر ما شاید. اما از نظر آنها ما هم شورش را در آورده ایم. چرا؟ چون اهمیت نمی دهیم! چون برای لحظه ای که با هم بودنمان یا اتفاق مهمی در زندگیمان را یادآوری می‌کند ذوق نمی‌کنیم! آنها اینقدر حساسند چون ما اینقدر بی‌تفاوت هستیم.

اگر در رابطه با یک خانم به این نکات اهمیت بدهیم و ذوق و هیجان نشان دهیم، خواهیم دید که او کمتر حرص می خورد و دیگر لازم نمی‌بیند بار این هیجان و یادآوری‌ها را یک تنه به دوش بکشد. دیگر لازم نیست به اندازه دو نفر هیجان و ذوق خرج کند تا جبران بی تفاوتی ما شود. همیشه یک سر رفتارهای افراطی در رابطه دو نفر به آن یکی هم بر می گردد، چه موجه باشد چه نباشد.

آیا باید روابط مردانه خالی از این هیجان ها باشد؟ خیر. این هیجان ها اگر به اندازه و به جا باشد برای تمام روابط انسانی مفید است. آن را فرصتی برای لذت بردن از در کنار هم بدانیم.

از قهر و آشتی نترسیم

ما آدمها موجودات اجتماعی هستیم که احساساتمان و عقلمان نقش مهمی در روابطمان بازی می کنند. حیوان نیستیم که کینه و ترس بقاء زندگیمان را پیش ببرد.

اغلب مردها مخصوصا با خانم ها صم بکم هستند چون می ترسند حرفی بزنند و به خانم بربخورد! حتی یک عمر خود را بروز نمی دهند. منطقشان این است که هر بار خواستند بگویند دعوا شده و یا طرف قهر می کند. شاید اینجا به خانم ها هم باید خرده گرفت. اما نکته مهمی هست که مردان نمی دانند: قهر کردن یا دعوا آخر دنیا نیست. به استقبالش نرویم! اما به قیمت کمرنگ شدن رابطه از آن فرار نکنیم!

نه بابا، ناراحت میشه! بی خیال به مولا، قهر می کنه!

اگر در دعوا عوضی بازی درنیاوریم و منطقی حرف بزنیم و منطقی گوش بدهیم لازم نیست نگران ناراحت شدن‌ها باشیم. رابطه همین است.

در هر رابطه ای که هستیم:

حرف بزنیم. گلایه کنیم. گلایه بشنویم. حرف دلمان را بزنیم و بگذاریم طرف مقابل حرفش را بزند. بگوییم چه مرگمان است و بشنویم او چه مرگش است. خیره به دیوار و زمین نایستیم. لال نشویم. در زمین آب نشویم. غیب نشویم.

می‌دانم که حرف زدن سر نکات اختلافی خیلی تنش‌زا است. ما انسانها از تنش فراری هستیم. اما روبرو شدن با گفتگوهای سخت و تنش‌زا بخشی از بالغ شدن ما انسان‌هاست. سخت است اما باید انجامش بدهیم. همانطور که اگر در رانندگی دور زدن یا پیچیدن سخت است نمی‌توانیم بگوییم من ترجیح می‌دهم همیشه مستقیم بروم. وقتی به پیچ رسیدیم باید بپیچیم. چه بهتر که با هم این کار را کنیم.

شنیدن حرف های او هزینه ای ندارد. قطعا اینکه چقدر می خواهیم به خواسته های طرفمان تن بدهیم یا ندهیم به خودمان بستگی دارد. بگذاریم حرفش را بزند و حرفمان را بزنیم. سعی کنیم همدیگر را متقاعد کنیم. اینکه چقدر نتیجه آن برای هر کدام از ما رضایتخش خواهد بود هم مشخص نیست. اما لااقل بگوییم و بشنویم که جریان توی دل هایمان از چه قرار است. بعد تصمیم بگیریم.

آیا اگر او فقط ۳۰ درصد آن خواسته ی من را قبول کرد آنقدر این مسئله مهم است که من رابطه ام را با او تمام کنم؟ احتمال زیاد نه. شاید بهتر است به خودمان فرصت بدهیم و ببینیم اینطوری چطور است؟ شاید همین اندازه تلاش او حالمان را بهتر کند؟ شاید وسط های راه به توافق و مصالحه برسیم.

مهم این است که هر دو طرف بدانند چه چیزی می خواهند. چطور؟ با حرف. با بحث… که گاهی به مجادله هم ختم می شود. اشکالی ندارد! سراغش برویم. پیش قدم شویم و آشتی کنیم! نشان بدهیم دنبال بهانه برای جدا شدن نبودیم! بلکه می‌خواهیم نقاط اشتراک را پیدا کنیم و می‌خواهیم خودمان را بروز بدهیم و بگذاریم او خودش را بروز بدهد. اگر قهر کردید و دیگر سراغش نرفتی یعنی ارزشی برایت نداشته.

زنان خیلی خوب این مسئله را می دانند که قهر و ناراحتی پایان رابطه نیست. نباید باشد. این فقط جزوی از واقعیت روابط انسانی است.

این جمله را از من به شما یادگار:

اگر با کسی هیچ وقت قهر و دعوا نکرده ای بدان که رابطه عمیقی با هم ندارید.

– علی نورانی 🙂

قهر و آشتی محک رابطه است و عیار آن را بالا می برد. در دوستی و خوشی که چیزی معلوم نمی‌شود.

قهر و آشتی حد و مرزهای رابطه را تعیین می کند. ما را به مسیر مشترک و منحصر به فردمان با او هدایت می کند…

راه جدیدی که خودمان در رابطه می سازیم و هر دویمان را می سازد.

اما اگر قهر می کنید آماده باشیدکه مدارا هم کنید. اگر رنجاندید باید ناز هم بکشید. قدرت محبت را دستکم نگیرید.

اگر در قهر و آشتی برای به هم نزدیک شدن و فهمیدن هم «تلاش» کنیم به هم نزدیک تر می شویم. اما اگر فقط سر هم داد بزنیم تا حرف خودمان را در کله‌ی او فرو کنیم، احتمالا هر بار هر دو خسته‌تر و دلسردتر از هم می شویم. آنقدر که آن رابطه خاموش یا کشته شود. برای همین است که می گویم قهر محک و عیار رابطه است. یا دستکم می تواند یکی از محک های آن باشد.

در تعریف و تمجید بخیل نباشیم

چقدر موهات قشنگ شده مریم جون!

وقتی می گویم تعریف کنیم حتما جمله ای شبیه به این جمله بالا توی ذهن ما می آید. با صدایی نازک و لحنی زنانه.

آیا منظورم این است؟ تا حدی بله ولی تا حدی خیر!

الان گفتم که حرف بزنیم و از گلایه نترسیم. وقتی قرار است بگوییم در رابطه از چه ناراحتیم پس حتما باید نکات مثبت را هم بگوییم. می شود که فقط از نکات منفی با هم حرف بزنیم؟ قطعا خیر. پس دریغ نکنیم. نکات مثبت رفتاری و ظاهری و شخصیتی و… را به او یادآوری کنیم.

خیر سرمان با آدمها رابطه برقرار می کنیم که حالمان خوب شود. چه اشکال دارد که او بگوید دمت گرم خوب فوتبال بازی می کنی یا کجا موهایت را می زنی، خیلی قشنگ زده! یا ما بپرسیم که این شلوارت را کجا خریدی که خوب توی پا می ایستد؟

شاید خودمان را گول می زنیم که من نیازی به تعریف و تمجید ندارم. اما اعتماد به نفس و سلامت روحیمان همیشه به این پیام های ساده مثبت احتیاج دارد.

گل بگوییم و گل بشنفیم. در رابطه بخیل نباشیم. آسمان به زمین نمی‌آید.

همانطور که گفتم این کارها اصلا ساده نیستند. اما راستش را بخواهید برای زنان هم چندان ساده نیست! با این حال، در سرتاسر عالم زنان علاوه بر پیدا کردن نقاط قوت خود، با اشتیاق دنبال پیدا کردن وجه مثبت «مردانه» شخصیتشان هم هستند، اما مردها هنوز راه درازی تا پذیرش این مسئله در پیش دارند.

«وجه زنانگی مردان یک وجه گمشده و سرکوب شده در اکثر جوامعه متاسفانه و چقدر هم بهشون ضربه میزنه.»

– سارا در توییتر (لینک)